انجیل به روایت متی
تفسیر کتاب مقدس برای ایماندارن
The Gospel According to Matthew
Believer’s Bible Commentary
by
William MacDonald
مقدمه
”از نظر عظمت مفهوم و نیز قدرتی كه با آن مجموعهای بزرگ از مطالب تحت انقیاد تفكّرات عظیم درآمده، هیچ نوشتهای در عهدعتیق یا عهدجدید كه دارای مضمون تاریخی است، نمیتواند با انجیل متی مقایسه گردد.“ تئودور زان
الف) جایگاه منحصر به فرد در میان کتب مقدس
انجیل متی پلی كامل بین عهدعتیق و جدید است. اولین واژههای آن ما را به گذشتهای دور، به دوران ابراهیم، جد قوم خدا در عهدعتیق و به داود، اولین پادشاه بزرگ اسرائیل میبرد. انجیل متی با تاكیداتش، با ساختار و محتوای یهودیاش، با نقل قولهای بسیار از کتب مقدسه عبری و نیز جایگاه آن در ابتدای كتب عهدجدید، منطقیترین و بهترین نقطه برای آغاز بشارت پیغام مسیحیت به جهان میباشد.
قرنهای مدیدی است كه متی این جایگاه اول را در ترتیب چهار انجیل به خود اختصاص داده و این موضوع بدان دلیل است كه تا چندی پیش اعتقاد کلی در میان محققان دنیای مسیحیت بر این بود كه انجیل متی اولین انجیلی است که به رشته تحریر درآمد. همچنین سبک شفاف و منظم انجیل متی، آن را مناسبترین انجیل برای قرائت در جمع ایمانداران ساخته است. از این جهت محبوبترین و مردمپسندترین انجیل بوده و گاهی با انجیل یوحنا بر سر این مقام رقابت میكند. اعتقاد به اینکه متی اولین انجیل مکتوب نیست هیچ چیزی از اصولگرائی ما کم نمیکند. در هر صورت، مسیحیان اولیه که بالغ بر هزاران نفر میشدند تقریبا همگی یهودیتبار بودند و قبل از هر چیز برآوردن نیازهای نخستین مسیحیان كاملاً منطقی به نظر میرسد.
ب) نویسنده
شواهد خارج از کتابمقدس مبنی بر اینكه متی خراجگیر ملقب به لاوی، اولین انجیل را نوشت بسیار کهن و فراگیر هستند. نظر به اینكه متی از اعضای برجسته گروه رسولان به شمار نمیرفت، نسبت دادن نگارش اولین انجیل به او اگر واقعاً کار وی نباشد، عجیب به نظر میسد.
علاوه بر سند بسیار كهنی كه Didache (تعلیمات دوازده رسول) نام دارد، نقل قولهائی از ژوستین شهید، دیونیسیوس اهل قرنتس، تئوفیلوس انطاكیه و آتناگوراس آتنی مبنی بر اعتبار و اصالت این انجیل وجود دارد. اوزبیوس، مورخ كلیسا از پاپیاس نقل میكند كه ”متی Logia را به زبان عبری تنظیم و انشا كرد و هر كس به فراخور حال خود آن را تفسیر نمود.“ ایرنائوس، پنتانوس و اوریجن اساساً با این گفته موافق هستند. عموماً اعتقاد بر این است كه منظور از ”عبری“ همان لهجه آرامی است كه یهودیان زمان خداوند عیسی بدان تكلم میكردند، همان طور كه در عهدجدید نیز به همین معنی است. اما Logia به چه معنی است؟ این واژه یونانی که حالت جمع دارد، معمولاً به معنی ”الهامات الهی“ (وحی) است، همان طور كه عهدعتیق شامل الهامات خدا میباشد. البته بیان پاپیاس نمیتواند به این معنی باشد. سه دیدگاه اصلی در این باره وجود دارد: (۱) منظور وی به صورت تحتاللفظی، نگارش انجیل متی به زبان عبری است. به عبارت دیگر، متی نسخهای از انجیل خود را به زبان آرامی مخصوصاٌ با هدف بشارت و هدایت یهودیان به سوی مسیح و تقویت مسیحیان عبرانی نوشت و نسخه یونانی آن اندکی بعد به عرصه ظهور آمد (۲) گفته پاپیاس تنها به سخنان عیسی اشاره دارد كه بعدها در ضمن انجیل متی به نگارش درآمد (۳) به Testimonia اشاره میکند، یعنی نقل قولهائی از کتب مقدس عهد عتیق كه نشان میدهند عیسی همان مسیح موعود است. دیدگاههای ۱ و ۲ محتملتر از دیدگاه ۳ میباشند.
نسخه یونانی انجیل متی هیچ شباهتی به یک ترجمه محض ندارد، بلکه چنین روایت گستردهای (كه هیچ مخالفی هم ندارد) بایستی بنیادی واقعی و حقیقی داشته باشد. آن طور که سنت کلیسا میگوید، متی به مدت ۱۵ سال در فلسطین موعظه کرد و سپس آنجا را به منظور بشارت انجیل به مناطق خارج از حدود فلسطین ترك نمود. امكان دارد در حدود سال ۴۵ پس از میلاد، وی برای یهودیانی كه عیسی را به عنوان مسیح موعود پذیرفته بودند، اولین پیشنویس انجیل خود (یا فقط خطابههای مسیح) را به زبان آرامی نوشته باشد و بعدها نسخهای به زبان یونانی برای استفاده جهانی تهیه كرده باشد. فلاویوس یوسف، مورخ یهودی معاصر متی نیز همین کار را کرد. وی نیز ابتدا پیشنویس اولیهای از کتاب خود به نام ”جنگهای یهود“ را به زبان آرامی نوشت و سپس شكل نهایی كتاب را به یونانی به رشته تحریر درآورد.
شواهد درونی اولین انجیل به خوبی با یهودی وفاداری كه به عهدعتیق عشق میورزید و از نعمت دقیق بودن در امر نویسندگی و ویراستاری برخوردار بود صدق میكند. متی به عنوان كارمند اداری دولت روم میبایست هم در زبان قوم خود (آرامی) و هم در زبان طبقه حاكمه مهارت داشته باشد (رومیان در مناطق شرقی نه از زبان لاتین بلکه از زبان یونانی استفاده میكردند). ذکر اعداد و جزئیات عددی، مثلهای مربوط به پول و اصطلاحات پولی و مالی، همه در مورد شخصی که کارش گرفتن خراج و مالیات بود صدق میكند. همچنین شیوه اختصار و منظم او در نگارش را باید مدیون شغل قبلی وی دانست. گوداسپید، محققی که به داشتن دیدگاههای غیرمحافظهكارانه مشهور است، نگارش این انجیل به دست متی را پذیرفته است. بخش عمدهای از این پذیرش به علت همین شواهد مستدل خارجی میباشد.
علیرغم وجود چنین شواهد گسترده و فراگیر خارجی و نیز شواهد مطلوب درونی ، اكثر محققین و صاحبنظران خارج از اردوی اصولگرایان، این دیدگاه سنتی را كه متای باجگیر این كتاب را نوشته، رد میكنند. آنان بر اساس دو موضوع اصلی این نظریه را مردود میدانند.
در وهله اول، فرض كنیم مرقس اولین انجیل مکتوب بوده (موضوعی كه امروزه به عنوان ”حقیقت انجیل“ در بسیاری از محافل تعلیم داده میشود). چگونه امکان دارد یك رسول و شاهد عینی تا این حد از مطالب مرقس استفاده كند؟ (۹۳ درصد از مطالب انجیل مرقس در سایر اناجیل نیز یافت میگردد). در پاسخ به این سوال، قبل از هر چیز باید گفت این مطلب كه مرقس اولین انجیل بوده، ثابت نشده است. شهادات و روایات بسیار قدیمی تصدیق مینمایند كه متی اولین نویسنده انجیل بوده و نظر به اینكه مسیحیان اولیه تقریباً همگی یهودی بودهاند، قبول این مطلب منطقی به نظر میرسد. اما حتی اگر ما الویت نگارش انجیل مرقس را بپذیریم (و بسیاری از محافظهكاران این را پذیرفتهاند) متی میتوانسته تشخیص دهد كه كار مرقس تا حد نسبتاٌ زیادی از خاطرات شمعون پطرس، یكی از یاران رسولی متی اقتباس شده و روایات كلیسای اولیه نیز حاكی از اعتقاد به این مطلب میباشد (ر.ک مقدمه انجیل مرقس).
دومین بحثی كه در مخالفت با شروع انجیل توسط متی (یا هر شاهد عینی دیگر) مطرح میشود این است كه این كتاب فاقد جزئیات روشن و زنده میباشد. مرقس كه هیچکس ادعا نمیكند وی شاهد عینی رسالت و خدمت مسیح بوده حاوی جزئیات زنده و متنوعی است كه دال بر حضور وی در جریان وقایع میباشد. اگر اعتقاد داشته باشیم كه متی اولین نویسنده انجیل بوده چگونه ممکن است یك شاهد عینی چنان بیروح و بیاحساس بنویسد؟ شاید شخصیت یك خراجگیر این موضوع را به خوبی توجیه كند. لاوی به منظور داشتن جای كافی برای خطابههای خداوند، میتوانسته جزئیات غیرضروری را حذف نماید. اگر مرقس اولین نویسنده بود و متی پی برده بود كه یادداشتهای دست اول پطرس به خوبی ارائه شدهاند این مطلب به خوبی صدق میكرد.
ج) تاریخ نگارش
اگر این باور عمومی درست باشد كه متی نسخهای اولیه از انجیل (یا حداقل گفتههای عیسی) را به آرامی نوشته بود، تاریخ آن باید سال ۴۵ بعد از میلاد مسیح و ۱۵ سال پس از صعود باشد كه این تاریخ با روایات كهن صدق میكند. متی میتوانسته است انجیلی كاملتر، بر طبق قوانین كلیسا و به زبان یونانی در سال ۵۰ یا ۵۵ یا حتی دیرتر عرضه كند.
این نظریه كه انجیل پس از تخریب اورشلیم (۷۰ سال پس از میلاد مسیح) باید نوشته شده باشد، به نسبت زیادی براساس ناباوری به توانایی مسیح برای پیشگویی كردن جزئیات حوادث آینده و سایر فرضیههای منطقی كه وحی الهی را نادیده میگیرند یا انكار میكنند قرار گرفته است.
د) پیش زمینه و موضوع
هنگامی كه مسیح متی را فراخواند، او مرد جوانی بود. او که از نظر اصلیت، یهودی و از دیدگاه آموزش و مهارت، به کار جمعآوری مالیات یا خراجگیری اشتغال داشت، همه چیز را ترك كرد تا به دنبال مسیح برود. یكی از چندین كاری كه برای جبران گذشتهاش انجام داد، این بود كه یكی از دوازده رسول گردید. دیگر اینكه به عنوان نویسنده كتابی كه اكنون آن را به نام اولین انجیل میشناسیم انتخاب شد. به طور كلی باور بر این است كه متی همان لاوی بود (مرقس ۱۴: ۲ و لوقا ۲۷: ۵).
متی در انجیل خود، در نظر دارد نشان دهد كه عیسی همان مسیح موعود اسرائیل و تنها مدعی قانونی سلطنت داود میباشد.
او ادعا نمیكند كه کتابش، روایت كامل زندگی مسیح است. این انجیل با نسبنامه مسیح و سالهای اولیه حیات او شروع میشود و سپس به یكباره به آغاز رسالت و خدمت علنی مسیح هنگامی كه حدوداً ۳۰ سال داشت میپرد. متی كه توسط روحالقدس هدایت شده بود جنبههائی از زندگی و رسالت منجی را انتخاب نموده که او را به عنوان مسیح خدا معرفی و تصدیق نماید. سپس كتاب به سوی اوج میرود و به بازگوئی محاكمه، مرگ، تدفین، رستاخیز و صعود خداوند عیسی مسیح میپردازد، و البته در این اوج، بنیان نجات بشر نهاده شده است. به همین دلیل است كه این كتاب، انجیل نامیده شده، نه به این علت كه در آن، راه نجات مردمان گناهکار مهیا گشته بلكه بیشتر به این دلیل كه بیانگر قربانی مسیح است كه به واسطه آن نجات امكانپذیر شده است.
این تفسیر به هیچ وجه قصد ندارد خسته كننده یا فنی باشد، بلكه بیشتر در نظر دارد مشوق مطالعه و تعمق مستقل فردی باشد و اکثر مطالب آن با هدف ایجاد اشتیاقی نیرومند در قلب خوانندگان برای بازگشت پادشاه نوشته شده است.
پس حتی من، با قلبی سوزانترريال
پس حتی من، با آرزوئی شیرینتر،
ای مسیح برای ساعتی كه تو بازگردی ناله سر میدهم،
برای ظهور آتشین قدمهای تو، از خود بیخود میشوم.
— اقتباس از کتاب «پولس رسول» نوشته اف. دبليو. اچ. مايرز
طرح کلی انجیل متی | |
۱ - | نسبنامه و تولد مسیح پادشاه (باب ۱) |
۲ - | سالهای اولیه زندگی مسیح پادشاه (باب ۲) |
۳ - | آماده شدن برای مأموریت مسیحائی و آغاز آن (بابهای ۳-۴) |
۴ - | قانون اساسی ملکوت (بابهای ۵-۷) |
۵ - | معجزات قدرت و فیض مسیح و عكسالعملهای متفاوت نسبت به آنها (۸: ۱-۹: ۳۴) |
۶ - | رسولان مسیح پادشاه به سوی اسرائیل فرستاده میشوند (۹: ۳۵-۱۰: ۴۲) |
۷ - | مخالفت و انکار روزافزون (بابهای ۱۱-۱۲) |
۸ - | پادشاه به علت انکار اسرائیل شكل نوینی از پادشاهی موقت را اعلام میکند (باب ۱۳) |
۹ - | فیض تزلزلناپذیر مسیح در مواجهه با دشمنی روزافزون (۱۴: ۱-۱۶: ۱۲) |
۱۰ - | پادشاه رسولان خود را آماده میسازد (۱۶: ۱۳-۱۷: ۲۷) |
۱۱ - | پادشاه رسولان خود را تعلیم میدهد (بابهای ۱۸-۲۰) |
۱۲ - | معرفی پادشاه و انکار وی (بابهای۲۱-۲۳) |
۱۳ - | خطابه پادشاه بر كوه زیتون (بابهای ۲۴-۲۵) |
۱۴ - | مصائب و مرگ پادشاه (بابهای ۲۶-۲۷) |
۱۵ - | پیروزی پادشاه (باب ۲۸) |
تفسیر
نسبنامه و تولد مسیح پادشاه (باب ۱-۱)
الف) نسبنامه عیسی مسیح (۱:۱-۱۷)
كسی كه به طور اتفاقی عهدجدید را میخواند ممكن است تعجب كند كه چرا این کتاب با مطالبی ظاهراً ملالانگیز، مانند شجرهنامه شروع میشود و ممكن است به این نتیجه برسد كه این فهرست طولانی نامها، مطالب كماهمیتی در بر دارند و بنابراین آنها را نخوانده رد كند و به قسمتهای عملی و پر حادثه بپردازد.
به هر صورت وجود نسبنامه ضروری است و اساس تمامی مطالب بعدی را شکل میدهد. تا زمانی که نتوان نشان داد که عیسی نواده قانونی داود از طریق تبار پادشاهی است، اثبات این مطلب كه او مسیح موعود پادشاه اسرائیل است غیرممكن میباشد. متی روایت خود را از همان جایی كه میبایست آغاز كرد، یعنی با شواهد مستندی كه نشان می دهد عیسی وارث قانونی پادشاهی داود از طریق پدرخوانده خود، یوسف است.
این نسبنامه تبار قانونی عیسی را به عنوان پادشاه اسرائیل پی میگیرد؛ نسبنامه در انجیل لوقا تبار بلافصل او را به عنوان پسر داود دنبال میکند. نسبنامه متی تبار پادشاهی را از داود و از طریق پسرش سلیمان پادشاه بعدی پی میگیرد و نسبنامه لوقا تبار خونی را از داود از طریق پسر دیگرش ناتان. این نسبنامه با یوسف، كسی كه عیسی پسرخوانده وی بود پایان میپذیرد: نسبنامهای كه در باب ۳ انجیل لوقا آمده احتمالاً تبار حضرت مریم را دنبال میکند، كسی كه عیسی پسر واقعی او میباشد.
هزار سال پیش، خدا عهدی بدون قید و شرط با داود برقرار كرد و به او پادشاهی را نوید داد كه جاودانی است و پادشاهی را در تبار او ابدی ساخت (مزمور ۸۹:۴، ۳۶، ۳۷). آن عهد اكنون در مسیح به كمال رسیده است: او از طریق یوسف وارث قانونی پادشاهی داود و از طریق مریم از نسل داود میباشد. چون او تا ابد زنده است، پادشاهی او جاودانی است و به عنوان پسر بزرگتر داود تا به ابد سلطنت خواهد كرد. عیسی دو ادعای اصلی سلطنت اسرائیل (قانونی و نَسَبی) را در شخص خود به هم پیوند داده و از آنجا كه او هنوز زنده است مدعی دیگری وجود نخواهد داشت.
۱:۱-۱۵ فرمول كتاب نسبنامه عیسی مسیح، پسر داود، پسر ابراهیم شبیه این عبارت در پیدایش ۵:۱ میباشد: «این است كتاب پیدایش آدم.» کتاب پیدایش آدم اول، و متی، آدم آخر را معرفی میکنند. آدم اول سَر اولین خلقت یا خلقت مادی بود. مسیح به عنوان آدم آخر، سَر خلقت جدید یا خلقتِ روحانی است.
موضوع این انجیل عیسی مسیح است. نام عیسی او را به عنوان یهوه – نجات دهنده به ما میشناساند و لقب مسیح (مسح شده) او را به عنوان ماشیح (مسیح موعودِ) اسرائیل، كه مدتهای مدیدی در انتظارش بودهاند به ما معرفی مینماید. لقب پسر داود با نقشهای هر دو یعنی مسیح و پادشاه در عهدعتیق همراه است. لقب پسر ابراهیم، خداوند ما را چون كسی معرفی میکند كه وعدههایی را كه به پیشینیان قوم یهود داده شده بود، به تحقق نهایی میرساند.
نسبنامه به سه بخش تاریخی تقسیم شده است: از ابراهیم تا یسی، از داود تا یوشیا و از یاكین تا یوسف. بخش اول به داود میرسد، بخش دوم دوره پادشاهی را در بر میگیرد و بخش سوم روایت تبار پادشاهی در خلال تبعید (۵۸۶ ق.م. و پس از آن) را پوشش میدهد.
شخصیتهای جالب بسیاری در این صورت اسامی آمده است. به طور مثال در این بخش نام چهار زن ذكر شده: تامار، راحاب، روت و بتشبع(زن اوریا). از آنجا كه زنان به ندرت در فهرست نسبنامههای شرقی ذكر میشوند، مشمول كردن نام این زنان كه دو تن از آنان (تامار و راحاب) روسپی بودهاند ، یكی (بتشبع) مرتكب زنا شده بود و دو نفر (راحاب و روت) غیریهودی بودند بسیار تعجبآور است. نام بردن از آنها در مقدمه متی شاید بیان ظریف این موضوع باشد كه آمدن مسیح، نجات گناهكاران و فیض برای غیریهودیان را به ارمغان میآورد و در او است كه سَدهای نژادی و جنسی از هم گسیخته میشود.
مطلب جالب دیگری كه میتوان اشاره نمود در مورد پادشاهی به نام یَکُنیا است. در ارمیا 30:22خدا این مرد را این گونه نفرین کرده است:
خداوند چنین میفرماید:
«این شخص را بیاولاد و كسی كه در روزگار خود كامیاب نخواهد شد بنویس، زیرا كه هیچکس از ذُریت وی كامیاب نخواهد شد و بر كرسی داود نخواهد نشست و بار دیگر در یهودا سلطنت نخواهد نمود.»
اگر عیسی پسر واقعی یوسف بود، این نفرین در مورد او نیز صدق میكرد. با این وجود او میبایست پسر قانونی یوسف باشد تا وارث حقوق سلطنت داود باشد. این مشكل با معجزه تولد از باكره حل شد: عیسی از طریق یوسف وارث قانونی سلطنت و از طریق مریم پسر واقعی داود بود. نفرین یَکُنیا شامل مریم یا فرزندانش نمیشود زیرا او از نسل یکنیا نبود.
۱:۱۶ از او، را میتوان این طور تفسیر نمود که هم به یوسف و هم به مریم اطلاق شود. هر چند در متن اصلی یونانی، ضمیر بکار رفته مفرد و مؤنث میباشد. بنابراین به این مطلب اشاره میكند كه عیسی از مریم متولد شد، نه از یوسف. اما علاوه بر این مشخصههای جالب نسبنامه، باید در مورد مشكلاتی كه به وجود میآورد ذكری به میان آید.
۱:۱۷ متی توجه خاصی به این حقیقت مبذول نموده كه در نسبنامه سه بخش، هر یك دارای ۱۴ نسل (طبقه) وجود دارد. به هر حال از عهدعتیق میدانیم كه بعضی اسامی در فهرست او یافت نمیشوند. به طور مثال، بین یورام و عزیا (آیه ۸) اخزیا، یوآش و امصیا به عنوان پادشاه سلطنت كردند (ر.ک 2پادشاهان ۸-۱۴؛ ۲تواریخ ۲۱-۲۵).
به نظر میرسد كه نسبنامه متی و لوقا، در ذكر دو نام سالتئیل و زروبابل با هم تداخل دارند (متی ۱:۱۲-۱۳؛ لوقا ۳:۲۷). عجیب است كه تبار یوسف و مریم باید در این دو مرد با هم ادغام و دوباره جدا شوند. مشکل وقتی بزرگتر میشود که دقت کنیم هر دو انجیل عزرا ۳:۲ را نقل کردهاند كه در آن نام زروبابل به عنوان پسر سالتئیل ذكر شده در حالی كه در ۱تواریخ ۳:۱۹ او به عنوان پسر فدایا ذكر شده است.
مشكل سوم این است كه متی بیست و هفت نسل (طبقه) را از داود تا عیسی میشمرد، در حالی كه لوقا چهل و دو نسل را ارائه داده است. هر چند كه انجیلنگاران شجرهنامههای مختلفی را ترسیم نمودهاند، اما وجود چنین تفاوتی در تعداد نسلها عجیب به نظر میآید.
خواننده محقق كتابمقدس باید چه دیدگاهی درباره این مشكلات و مغایرتهای ظاهری داشته باشد؟ اول، استدلال اساسی ما این است كه كتابمقدس كلام وحی خدا میباشد. بنابراین نمیتوان به وجود اشتباه در آن اندیشید. دوم اینکه بینهایت و نامحدود است زیرا ابدی بودن الوهیت را منعكس مینماید. ما میتوانیم حقایق اساسی كلام را درك نمائیم، اما هیچگاه نمیتوانیم تمامی مطالبی را كه در كتابمقدس است به طور کامل بفهمیم.
بنابراین، رویه ما در مواجهه با این مشكلات منجر به این نتیجهگیری میشود كه مشكل ما در فقدان دانش و آگاهی ما نهفته است، نه در خطاپذیری كتابمقدس. مشكلات كتابمقدس باید ما را به تكاپو برای مطالعه و جستجوی پاسخها وا دارد. «مخفی داشتن امر، جلال خدا است و تفحص نمودن امر، جلال پادشاهان است» (امثال ۲۵:۲).
تحقیقات دقیق مورخان و كاوشها و حفاریهای باستانشناسان هرگز نتوانسته ثابت كند كه گفتههای كتابمقدس خلاف واقع هستند. مطالبی كه به نظر ما مشكل یا ضد و نقیض میآیند همگی توجیهی منطقی دارند و تمامی این توجیهات مملو از اهمیت و عبرت روحانی میباشند.
ب) تولد عیسی مسیح از مریم باکره (۱:۱۸-۲۵)
۱:۱۸ تولد عیسی مسیح با تمام تولدهایی كه در نسبنامه ذكر شده بود تفاوت داشت. در همه آنها میبینیم كه «ب از الف متولد شد» اما حالا یک روایت از تولدی داریم كه فاقد پدر انسانی است. حقایقی كه پیرامون این بارداری معجزهآسا را گرفته، با جلال و سادگی بیان شدهاند. مریم عهد ازدواج با یوسف بسته بود، اما ازدواج هنوز صورت نگرفته بود. در دوران عهدجدید قول ازدواج شكلی از نامزدی (اما الزامآورتر از نامزدی امروزی) بود و تنها با طلاق گسسته میشد. هر چند زوج نامزد شده تا هنگام مراسم ازدواج با یكدیگر زندگی نمیكردند، اما خیانت از طرف نامزد زنا محسوب میشد و مجازات مرگ به همراه داشت.
هنگام عهد نامزدی، مریمِ باكره به واسطة معجزة روحالقدس باردار گردید. فرشتهای از قبل این واقعة اسرارآمیز را به مریم اعلام نمود: «روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرتاعلی بر تو سایه خواهد افكند» (لوقا ۱:۳۵). ابری از شك و رسوایی بر مریم سایه افكند. در تمام تاریخ بشر هیچگاه تولد از باكره سابقه نداشته بود. هنگامی كه مردم زنی ازدواج نكرده را حامله ببینند، تنها یك توجیه ممكن دارد.
۱:۱۹ حتی یوسف نیز توجیه واقعی موقعیت مریم را نمیدانست. امكان داشت وی به دو دلیل بر نامزد خود خشمگین باشد: اول، بیوفایی و خیانت آشکار مریم نسبت به او، و دوم اینکه هر چند یوسف بیگناه بود تقریباً به طور اجتنابناپذیری متهم به همدستی در این جرم میشد. عشق او به مریم و علاقهاش به اجرای عدالت منجر به تصمیمگیریِ او برای فسخ نامزدی از طریق طلاق پنهانی گردید. او میخواست از ایجاد رسوایی عمومی که معمولاً با این قبیل اقدامات همراه است، اجتناب ورزد.
۱:۲۰ در حالی كه این مرد متواضع و ملاحظهكار در حال برنامهریزی اهدافش برای حمایت از مریم بود، فرشتة خداوند در خواب بر او ظاهر گردید. خطاب فرشته با عنوان «ای یوسف پسر داود» بدون شك به این منظور بود كه آگاهی او را از تبار پادشاهیاش برانگیزد و او را برای ظهور خارقالعادة مسیح، پادشاهِ اسرائیل آماده سازد. او نمیبایست هیچگونه نگرانی در مورد ازدواج با مریم به دل خود راه دهد. هرگونه سوءظن در مورد پاك بودن مریم، بیاساس و بارداری او معجزهای از طرف روحالقدس بود.
۱:۲۱ فرشته سپس جنسیت، نام و مأموریت كودك را آشكار ساخت. مریم پسری به دنیا خواهد آورد. نام او عیسی (به معنای «یهوه نجات است» یا«یهوه نجاتدهنده») خواهد بود. و او مطابق نامش، قوم خود را از گناهانشان خواهد رهانید. این كودكِ سرنوشتساز، خود یهوه بود كه به زمین آمد تا مردم را از مجازات گناه، از نیروی گناه و نهایتاً از حضور گناه برهاند.
۱:۲۲ در حالی كه متی این حوادث را ثبت مینمود، دریافت كه دوره جدیدی در تاریخ رفتارِ خدا با نژاد بشر آغاز شده است. کلماتِ پیشگوئیِ مسیحایی، بعد از آن خاموشی طولانی، اكنون تحقق یافتهاند. پیشگوئیِ اسرارآمیز اشعیا اكنون در كودكِ مریم به كمال رسیده است: و این همه برای آن واقع شد تا كلامی كه خداوند به زبان نبی گفته بود، تمام شود. متی مدعی است كه سخنان اشعیا وحی الهی است. خداوند ۷۰۰ سال پیش از تولد مسیح از طریق پیامبرش سخن گفته بود.
۱:۲۳ نبوت اشعیا ۷:۱۴ شامل پیشگوئیِ تولدی بینظیر (اینک باكره آبستن خواهد شد)، جنس كودك («پسری خواهد زائید») و نام كودك است (و او را عمانوئیل خواهند خواند). متی اضافه میكند كه عمانوئیل یعنی خدا با ما. هیچ گزارش یا روایتی در دست نیست كه تا هنگامی كه مسیح بر زمین بود «عمانوئیل» خوانده شده باشد. او همواره «عیسی» نامیده میشد، هر چند معنای نام عیسی (ر.ک آیه ۲۱) اشاره به حضور خدا با ما دارد. همچنین عمانوئیل ممكن است اولین عنوان مسیح در ظهور دوم او باشد.
۱:۲۴ در نتیجة دخالتِ فرشته، یوسف نقشه طلاق مریم را از سر بیرون كرد. او تا تولد «عیسی» نامزدی خود را همچنان معتبر و مشروع میدانست و سپس با مریم ازدواج كرد.
۱:۲۵ این تعلیم كه مریم تا آخر عمر باكره باقی ماند با اشاره به تحقق ازدواج آنها، كه در این آیه آمده رد میشود. داشتن فرزندان از یوسف نیز در آیات زیر آمده است: متی ۱۲:۴۶؛ ۱۳:۵۵-۵۶؛ مرقس ۶:۳؛ یوحنا۷:۳، ۵؛ اعمال ۱:۱۴؛ ۱قرنتیان ۹:۵ و غلاطیان ۱:۱۹.
یوسف با قبول مریم به عنوان همسر خود، كودك وی را چون پسرخوانده پذیرفت و بدین طریق عیسی، وارث قانونی سلطنت داود گردید. وی با اطاعت از فرشته، نام كودك را عیسی نهاد.
بدین سان مسیح پادشاه متولد شد. آن ازلی و ابدی وارد زمان گردید. قادرِ متعال طفلی كوچك شد. خداوند جلال، آن جلال را در جسم بشر مستور نمود «و در او تمامی پُری الوهیت ساكن است» (كولسیان ۲:۹).
۱: ۲۵ این تعلیم كه مریم تا آخر عمر باكره باقی ماند با اشاره به تحقق ازدواج آنها، كه در این آیه آمده رد میشود. داشتن فرزندان از یوسف نیز در آیات زیر آمده است: متی ۱۲: ۴۶؛ ۱۳: ۵۵-۵۶؛ مرقس ۶: ۳؛ یوحنا۷: ۳، ۵؛ اعمال ۱: ۱۴؛ ۱قرنتیان ۹: ۵ و غلاطیان ۱: ۱۹.
یوسف با قبول مریم به عنوان همسر خود، كودك وی را چون پسرخوانده پذیرفت و بدین طریق عیسی، وارث قانونی سلطنت داود گردید. وی با اطاعت از فرشته، نام كودك را عیسی نهاد.
بدین سان مسیح پادشاه متولد شد. آن ازلی و ابدی وارد زمان گردید. قادرِ متعال طفلی كوچك شد. خداوند جلال، آن جلال را در جسم بشر مستور نمود «و در او تمامی پُری الوهیت ساكن است» (كولسیان ۲: ۹).
انجیل متی (باب اول)
۱- نسبنامه و تولد مسیح پادشاه (باب ۱)
الف) نسبنامه عیسی مسیح (۱:۱-۱۷)
كسی كه به طور اتفاقی عهدجدید را میخواند ممكن است تعجب كند كه چرا این کتاب با مطالبی ظاهراً ملالانگیز، مانند شجرهنامه شروع میشود و ممكن است به این نتیجه برسد كه این فهرست طولانی نامها، مطالب كماهمیتی در بر دارند و بنابراین آنها را نخوانده رد كند و به قسمتهای عملی و پر حادثه بپردازد.
به هر صورت وجود نسبنامه ضروری است و اساس تمامی مطالب بعدی را شکل میدهد. تا زمانی که نتوان نشان داد که عیسی نواده قانونی داود از طریق تبار پادشاهی است، اثبات این مطلب كه او مسیح موعود پادشاه اسرائیل است غیرممكن میباشد. متی روایت خود را از همان جایی كه میبایست آغاز كرد، یعنی با شواهد مستندی كه نشان می دهد عیسی وارث قانونی پادشاهی داود از طریق پدرخوانده خود، یوسف است.
این نسبنامه تبار قانونی عیسی را به عنوان پادشاه اسرائیل پی میگیرد؛ نسبنامه در انجیل لوقا تبار بلافصل او را به عنوان پسر داود دنبال میکند. نسبنامه متی تبار پادشاهی را از داود و از طریق پسرش سلیمان پادشاه بعدی پی میگیرد و نسبنامه لوقا تبار خونی را از داود از طریق پسر دیگرش ناتان. این نسبنامه با یوسف، كسی كه عیسی پسرخوانده وی بود پایان میپذیرد: نسبنامهای كه در باب ۳ انجیل لوقا آمده احتمالاً تبار حضرت مریم را دنبال میکند، كسی كه عیسی پسر واقعی او میباشد.
هزار سال پیش، خدا عهدی بدون قید و شرط با داود برقرار كرد و به او پادشاهی را نوید داد كه جاودانی است و پادشاهی را در تبار او ابدی ساخت (مزمور ۸۹:۴، ۳۶، ۳۷). آن عهد اكنون در مسیح به كمال رسیده است: او از طریق یوسف وارث قانونی پادشاهی داود و از طریق مریم از نسل داود میباشد. چون او تا ابد زنده است، پادشاهیِ او جاودانی است و به عنوان پسر بزرگتر داود تا به ابد سلطنت خواهد كرد. عیسی دو ادعایِ اصلی سلطنت اسرائیل (قانونی و نَسَبی) را در شخص خود به هم پیوند داده و از آنجا كه او هنوز زنده است مدعیِ دیگری وجود نخواهد داشت.
۱:۱-۱۵ فرمول كتاب نسبنامه عیسی مسیح، پسر داود، پسر ابراهیم شبیه این عبارت در پیدایش ۵:۱ میباشد: «این است كتابِ پیدایش آدم.» کتاب پیدایش آدم اول، و متی، آدم آخر را معرفی میکنند. آدم اول سَر اولین خلقت یا خلقت مادی بود. مسیح به عنوان آدم آخر، سَر خلقت جدید یا خلقتِ روحانی است.
موضوع این انجیل عیسی مسیح است. نام عیسی او را به عنوان یهوه – نجات دهنده به ما میشناساند و لقب مسیح (مسح شده) او را به عنوان ماشیح (مسیح موعودِ) اسرائیل، كه مدتهای مدیدی در انتظارش بودهاند به ما معرفی مینماید. لقب پسر داود با نقشهای هر دو یعنی مسیح و پادشاه در عهدعتیق همراه است. لقب پسر ابراهیم، خداوندِ ما را چون كسی معرفی میکند كه وعدههایی را كه به پیشینیان قوم یهود داده شده بود، به تحقق نهایی میرساند.
نسبنامه به سه بخش تاریخی تقسیم شده است: از ابراهیم تا یسی، از داود تا یوشیا و از یاكین تا یوسف. بخش اول به داود میرسد، بخش دوم دوره پادشاهی را در بر میگیرد و بخش سوم روایت تبار پادشاهی در خلال تبعید (۵۸۶ ق.م. و پس از آن) را پوشش میدهد.
شخصیتهای جالب بسیاری در این صورت اسامی آمده است. به طور مثال در این بخش نام چهار زن ذكر شده: تامار، راحاب، روت و بتشبع(زن اوریا). از آنجا كه زنان به ندرت در فهرست نسبنامههای شرقی ذكر میشوند، مشمول كردن نام این زنان كه دو تن از آنان (تامار و راحاب) که روسپی بودهاند ، یكی (بتشبع) مرتكب زنا شده بود و دو نفر (راحاب و روت) غیریهودی بودند بسیار تعجبآور است. نام بردن از آنها در مقدمه متی شاید بیان ظریف این موضوع باشد كه آمدن مسیح، نجات گناهكاران و فیض برای غیریهودیان را به ارمغان میآورد و در او است كه سَدهای نژادی و جنسی از هم گسیخته میشود.
مطلب جالب دیگری كه میتوان اشاره نمود در مورد پادشاهی به نام یَکُنیا است. در ارمیا 30:22خدا این مرد را این گونه نفرین کرده است:
خداوند چنین میفرماید:
«این شخص را بیاولاد
و كسی كه در روزگار خود كامیاب نخواهد شد بنویس،
زیرا كه هیچکس از ذُریت وی كامیاب نخواهد شد
و بر كرسی داود نخواهد نشست
و بار دیگر در یهودا سلطنت نخواهد نمود.»
اگر عیسی پسر واقعی یوسف بود، این نفرین در مورد او نیز صدق میكرد. با این وجود او میبایست پسر قانونی یوسف باشد تا وارث حقوق سلطنت داود باشد. این مشكل با معجزه تولد از باكره حل شد: عیسی از طریق یوسف وارث قانونی سلطنت و از طریق مریم پسر واقعی داود بود. نفرین یَکُنیا شامل مریم یا فرزندانش نمیشود زیرا او از نسل یکنیا نبود.
۱:۱۶ از او، را میتوان این طور تفسیر نمود که هم به یوسف و هم به مریم اطلاق شود. هر چند در متن اصلی یونانی، ضمیر بکار رفته مفرد و مؤنث میباشد. بنابراین به این مطلب اشاره میكند كه عیسی از مریم متولد شد، نه از یوسف. اما علاوه بر این مشخصههای جالب نسبنامه، باید در مورد مشكلاتی كه به وجود میآورد ذكری به میان آید.
۱:۱۷ متی توجه خاصی به این حقیقت مبذول نموده كه در نسبنامه سه بخش، هر یك دارای ۱۴ نسل (طبقه) وجود دارد. به هر حال از عهدعتیق میدانیم كه بعضی اسامی در فهرست او یافت نمیشوند. به طور مثال، بین یورام و عَزیا (آیه ۸) اَخَزیا، یوآش و امصیا به عنوان پادشاه سلطنت كردند (ر.ک 2پادشاهان ۸-۱۴؛ ۲تواریخ ۲۱-۲۵).
به نظر میرسد كه نسبنامه متی و لوقا، در ذكر دو نام سَالتئیل و زَروبابل با هم تداخل دارند (متی ۱:۱۲-۱۳؛ لوقا ۳:۲۷). عجیب است كه تبار یوسف و مریم باید در این دو مرد با هم ادغام و دوباره جدا شوند. مشکل وقتی بزرگتر میشود که دقت کنیم هر دو انجیل عزرا ۳:۲ را نقل کردهاند كه در آن نام زروبابل به عنوان پسر سالتئیل ذكر شده در حالی كه در ۱تواریخ ۳:۱۹ او به عنوان پسرِ فدایا ذكر شده است.
مشكل سوم این است كه متی بیست و هفت نسل (طبقه) را از داود تا عیسی میشمرد، در حالی كه لوقا چهل و دو نسل را ارائه داده است. هر چند كه انجیلنگاران شجرهنامههای مختلفی را ترسیم نمودهاند، اما وجود چنین تفاوتی در تعداد نسلها عجیب به نظر میآید.
خواننده محقق كتابمقدس باید چه دیدگاهی درباره این مشكلات و مغایرتهای ظاهری داشته باشد؟ اول، استدلال اساسی ما این است كه كتابمقدس كلام وحی خدا میباشد. بنابراین نمیتوان به وجود اشتباه در آن اندیشید. دوم اینکه بینهایت و نامحدود است زیرا ابدی بودن الوهیت را منعكس مینماید. ما میتوانیم حقایق اساسی كلام را درك نمائیم، اما هیچگاه نمیتوانیم تمامی مطالبی را كه در كتابمقدس است به طور کامل بفهمیم.
بنابراین، رَویه ما در مواجهه با این مشكلات منجر به این نتیجهگیری میشود كه مشكل ما در فقدان دانش و آگاهی ما نهفته است، نه در خطاپذیری كتابمقدس. مشكلات كتابمقدس باید ما را به تكاپو برای مطالعه و جستجوی پاسخها وا دارد. «مخفی داشتن امر، جلال خدا است و تفحص نمودن امر، جلال پادشاهان است» (امثال ۲۵:۲).
تحقیقات دقیق مورخان و كاوشها و حفاریهای باستانشناسان هرگز نتوانسته ثابت كند كه گفتههای كتابمقدس خلاف واقع هستند. مطالبی كه به نظر ما مشكل یا ضد و نقیض میآیند همگی توجیهی منطقی دارند و تمامی این توجیهات مملو از اهمیت و عبرت روحانی میباشند.
ب) تولد عیسی مسیح از مریم باکره (۱:۱۸-۲۵)
۱:۱۸ تولد عیسی مسیح با تمام تولدهایی كه در نسبنامه ذكر شده بود تفاوت داشت. در همه آنها میبینیم كه «ب از الف متولد شد» اما حالا یک روایت از تولدی داریم كه فاقد پدر انسانی است. حقایقی كه پیرامون این بارداری معجزهآسا را گرفته، با جلال و سادگی بیان شدهاند. مریم عهد ازدواج با یوسف بسته بود، اما ازدواج هنوز صورت نگرفته بود. در دوران عهدجدید قول ازدواج شكلی از نامزدی (اما الزامآورتر از نامزدی امروزی) بود و تنها با طلاق گسسته میشد. هر چند زوج نامزد شده تا هنگام مراسم ازدواج با یكدیگر زندگی نمیكردند، اما خیانت از طرف نامزد زنا محسوب میشد و مجازات مرگ به همراه داشت.
هنگام عهد نامزدی، مریمِ باكره به واسطة معجزة روحالقدس باردار گردید. فرشتهای از قبل این واقعة اسرارآمیز را به مریم اعلام نمود: «روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرتاعلی بر تو سایه خواهد افكند» (لوقا ۱:۳۵). ابری از شك و رسوایی بر مریم سایه افكند. در تمام تاریخ بشر هیچگاه تولد از باكره، سابقه نداشته بود. هنگامی كه مردم زنی ازدواج نكرده را حامله ببینند، تنها یك توجیه ممكن دارد.
۱:۱۹ حتی یوسف نیز توجیه واقعی موقعیت مریم را نمیدانست. امكان داشت وی به دو دلیل بر نامزد خود خشمگین باشد: اول، بیوفایی و خیانت آشکار مریم نسبت به او، و دوم اینکه هر چند یوسف بیگناه بود تقریباً به طور اجتنابناپذیری متهم به همدستی در این جرم میشد. عشق او به مریم و علاقهاش به اجرای عدالت منجر به تصمیمگیریِ او برای فسخ نامزدی از طریق طلاق پنهانی گردید. او میخواست از ایجاد رسوایی عمومی که معمولاً با این قبیل اقدامات همراه است، اجتناب ورزد.
۱:۲۰ در حالی كه این مرد متواضع و ملاحظهكار در حال برنامهریزی اهدافش برای حمایت از مریم بود، فرشتة خداوند در خواب بر او ظاهر گردید. خطاب فرشته با عنوان «ای یوسف پسر داود» بدون شك به این منظور بود كه آگاهی او را از تبار پادشاهیاش برانگیزد و او را برای ظهور خارقالعادة مسیح، پادشاهِ اسرائیل آماده سازد. او نمیبایست هیچگونه نگرانی در مورد ازدواج با مریم به دل خود راه دهد. هرگونه سوءظن در مورد پاك بودن مریم، بیاساس و بارداری او معجزهای از طرف روحالقدس بود.
۱:۲۱ فرشته سپس جنسیت، نام و مأموریت كودك را آشكار ساخت. مریم پسری به دنیا خواهد آورد. نام او عیسی (به معنای «یهوه نجات است» یا«یهوه نجاتدهنده») خواهد بود. و او مطابق نامش، قوم خود را از گناهانشان خواهد رهانید. این كودكِ سرنوشتساز، خود یهوه بود كه به زمین آمد تا مردم را از مجازات گناه، از نیروی گناه و نهایتاً از حضور گناه برهاند.
۱:۲۲ در حالی كه متی این حوادث را ثبت مینمود، دریافت كه دوره جدیدی در تاریخ رفتارِ خدا با نژاد بشر آغاز شده است. کلماتِ پیشگوئیِ مسیحایی، بعد از آن خاموشی طولانی، اكنون تحقق یافتهاند. پیشگوئیِ اسرارآمیز اشعیا اكنون در كودكِ مریم به كمال رسیده است: و این همه برای آن واقع شد تا كلامی كه خداوند به زبان نبی گفته بود، تمام شود. متی مدعی است كه سخنان اشعیا وحی الهی است. خداوند ۷۰۰ سال پیش از تولد مسیح از طریق پیامبرش سخن گفته بود.
۱:۲۳ نبوت اشعیا ۷:۱۴ شامل پیشگوئیِ تولدی بینظیر (اینک باكره آبستن خواهد شد)، جنسِ كودك («پسری خواهد زائید») و نامِ كودك است (و او را عمانوئیل خواهند خواند). متی اضافه میكند كه عمانوئیل یعنی خدا با ما. هیچ گزارش یا روایتی در دست نیست كه تا هنگامی كه مسیح بر زمین بود «عمانوئیل» خوانده شده باشد. او همواره «عیسی» نامیده میشد، هر چند معنای نام عیسی (ر.ک آیه ۲۱) اشاره به حضور خدا با ما دارد. همچنین عمانوئیل ممكن است اولین عنوان مسیح در ظهور دوم او باشد.
۱:۲۴ در نتیجة دخالتِ فرشته، یوسف نقشه طلاق مریم را از سر بیرون كرد. او تا تولد «عیسی» نامزدی خود را همچنان معتبر و مشروع میدانست و سپس با مریم ازدواج كرد.
۱:۲۵ این تعلیم كه مریم تا آخر عمر باكره باقی ماند با اشاره به تحقق ازدواج آنها، كه در این آیه آمده رد میشود. داشتن فرزندان از یوسف نیز در آیات زیر آمده است: متی ۱۲:۴۶؛ ۱۳:۵۵-۵۶؛ مرقس ۶:۳؛ یوحنا۷:۳، ۵؛ اعمال ۱:۱۴؛ ۱قرنتیان ۹:۵ و غلاطیان ۱:۱۹.
یوسف با قبول مریم به عنوان همسر خود، كودك وی را چون پسرخوانده پذیرفت و بدین طریق عیسی، وارث قانونی سلطنت داود گردید. وی با اطاعت از فرشته، نام كودك را عیسی نهاد.
بدین سان مسیح پادشاه متولد شد. آن ازلی و ابدی وارد زمان گردید. قادرِ متعال طفلی كوچك شد. خداوند جلال، آن جلال را در جسم بشر مستور نمود «و در او تمامی پُری الوهیت ساكن است» (كولسیان ۲:۹).
انجیل متی (باب دوم)
۲. سالهای اولیه زندگی مسیح پادشاه (باب ۲)
الف) مجوسیان برای پرستش پادشاه میآیند (۲:۱-۱۲)
۲:۱-۲ به سادگی میتوان درباره توالی رویدادهائی كه پیرامونِ تولد مسیح روی دادند دچار سردرگمی شد. در حالی كه به نظر میرسد آیه ۱ اشاره به سعی هیرودیس برای قتل عیسی به هنگام اقامتِ مریم و یوسف در آخوری در بیتلحم دارد، مجموعهای از شواهد به زمانی حدود یك یا دو سال بَعد اشاره دارند. متی در آیه ۱۱ میگوید كه مجوسیان عیسی را در خانهای دیدند. همچنین دستوری كه هیرودیس برای قتلِ عامِ کودکانِ ذُكورِ زیر دو سال صادر كرده بود (آیه ۱۶)، اشاره به گذر دوره زمانی نامشخصی از هنگام تولد پادشاه دارد.
هیرودیسِ كبیر از تبارِ عیسو بود و بنابراین دشمن سنتی و دیرینه یهودیان محسوب میشد. او به آئین یهود گرویده بود ولی این تغییر دین شاید بیشتر انگیزه سیاسی داشت. زمانی كه مجوسیانی از شرق به جستجویِ پادشاه یهودیان آمدند اواخرِ سلطنت او بود. این مردان شاید كاهنانی غیریهودی بودند كه رسوم مذهبیشان حول محور عناصر طبیعت تمركز یافته بود. آنان به خاطر دانش و نیروهای پیشگوئیشان، اغلب به عنوان مشاورانِ پادشاهان برگزیده میشدند. ما از اینكه آنها در کدام منطقهی شرق میزیستند، تعدادشان چند نفر بود و مسافرتشان چه مدت طول كشید هیچ اطلاعی نداریم.
ستارهای در شرق آنها را به نحوی از تولد یك پادشاه، كسی كه برای پرستش او رفتند، آگاه نمود. احتمالاً آنان با پیشگوئی عهدعتیق در مورد آمدن ماشیح (مسیح موعود) آشنایی داشتند. شاید از نبوت بلعام كه ستارهای از یعقوب طلوع خواهد كرد (اعداد ۲۴:۱۷) مطلع بودند و آن را با پیشگوئی هفتاد هفته كه از اولین آمدن مسیح خبر میداد ربط دادند (دانیال ۹:۲۴-۲۵)، اما این مطلب كه چنین دانشی به طور ماوراءالطبیعی به آنها منتقل شده بود به نظر متحملتر میآید. توضیحات علمی مختلفی در خصوصِ ماهیتِ این ستاره ارائه شده است. به طور مثال بعضیها میگویند که ستاره مذکور، از برخورد سیارات به وجود آمده، اما مسیر این ستاره بسیار غیرعادی و خارقالعاده بود؛ پیشاپیش مجوسیان حرکت میکرد، آنها را از اورشلیم به خانهای كه عیسی در آن زندگی میكرد هدایت نمود (آیه ۹) و سپس متوقف گردید. در واقع به حدی خارقالعاده بود كه تنها میتوان عنوان معجزه را به آن اطلاق كرد.
۲:۳ هنگامی كه هیرودیس شنید كودكی متولد شده كه پادشاه یهودیان خواهد شد، مضطرب شد. چنین كودكی تهدیدی جدی برای سلطنت پرآشوب او محسوب میگردید. تمام اورشلیم با او مضطرب شدند. شهری كه میبایست این خبر را با شادمانی بپذیرد، دچار نگرانی شد زیرا هر موضوعی كه وضع موجود را مختل میكرد یا نارضایتی فرمانروایان منفور رومی را باعث میشد، دلیلی برای نگرانی بود.
۲:۴-۶ هیرودیس رهبران مذهبی یهود را جمع كرد تا دریابد كه مسیح كجا متولد خواهد شد. منظور از رؤسای كَهَنه، كاهن اعظم و پسرانِ وی (و شاید دیگر اعضای خانوادهاش) است. كاتبان قوم، افراد غیرروحانی بودند که كارشناس و عالم در شریعت موسی بشمار میآمدند. آنان حافظان و معلمان شریعت بودند و در سانهدرین (دادگاه عالیِ یهود) وظیفه قضاوت را بر عهده داشتند. این كاهنان و كاتبان به سرعت میكا ۲:۵ را به یاد آورده، نقل نمودند كه بیتلحم یهودیه را به عنوان محل تولد پادشاه معرفی كرده بود. هر چند متن این نبوت در میكا، شهر را «بیتلحمِ افراته» نامیده است. از آنجا كه بیش از یك شهر به نام بیتلحم در فلسطین وجود داشت، به همین سبب این شهر كه در ناحیه افراته درون مرزهای قبیله یهودیه بود بدین نام شناسایی میشود.
۲:۷-۸ هیرودیسِ پادشاه، مجوسیان را پنهانی خواند تا مشخص کنند كه چه زمانی ستاره، اولین بار ظاهر گشت. این پنهانكاری، انگیزه حاکی از خشونتگرائی او را رسوا كرد: او به این اطلاعات نیاز داشت تا بتواند کودک اصلی را پیدا كند. او برای سرپوش گذاشتن بَر قصد واقعیِ خود، مجوسیان را برای ادامه جستجویشان روانه كرد و از آنها خواست تا از موفقیت خود به او خبر دهند.
۲:۹ چون مجوسیان روانه شدند، ستارهای كه در شرق دیده بودند دوباره ظاهر شد. این بدان معناست كه ستاره در تمام راه از شرق تا اورشلیم آنها را راهنمایی نكرده بود، اما اكنون ایشان را به سوی همان خانهای كه كودك در آن بود هدایت نمود.
۲:۱۰ در این آیه، به شادیِ عظیم و بینهایتی كه مجوسیان هنگام دیدن ستاره یافتند، اشاره شده است. این غیریهودیان با جد و جهد در جستجوی مسیح بودند، هیرودیس نقشه قتل او را در سر میپرورانید، كاهنان و كاتبان همچنان بیتفاوت بودند و مردم اورشلیم اضطراب داشتند. این رفتارها پیشاپیش، بیانگر نحوه رفتار مردم در آینده در خصوص پذیرفتن یا انکار مسیح بود.
۲:۱۱ هنگامی كه مجوسیان وارد خانه شدند، كودك را با مادرش مریم دیدند. پس به روی در افتاده او را پرستش كردند و هدایای گرانبهایی از طلا، كندر و مّر به وی تقدیم نمودند. توجه كنید كه آنها عیسی را با مادرش دیدند. معمولاً ذكر مادر اول میآید و سپس در مورد كودك سخن گفته میشود، اما این كودك منحصر به فرد است و جایگاهِ اول باید به او تعلق داشته باشد (نیز ر.ک آیات ۱۳، ۱۴، ۲۰، ۲۱). مجوسیان نه مریم یا یوسف، بلکه عیسی را پرستش نمودند (در این روایت هیچ ذکری از یوسف به میان نیامده و او به زودی از نوشتههای انجیل كاملاً ناپدید میشود.) تنها عیسی شایستهی پرستش و ستایش ما است، نه مریم یا یوسف.
در گنجهائی كه آنها آورده بودند، معانی فراوانی نهفته بود. طلا نمادِ الوهیت و جلال است که از درخشندگی كمال شخص الهی او سخن میگوید. كُندُر، مادهی خوشبوئی است که بیانگرِ رایحهی زندگیای سراسر از كمال و بیگناهی میباشد. مّر گیاهِ تلخی است که از رنجهایی كه مسیح با تحمل گناهان جهان خواهد کشید صحبت میکند. آوردن هدایا توسط غیریهودیان تحقق گفته اشعیا ۶۰:۶ میباشد. اشعیا نبوت كرده بود كه امتها با هدایایِ خود نزد مسیح خواهند آمد، اما او تنها به طلا و كندر اشاره كرده بود. «خواهند آمد و طلا و بخور آورده به تسبیح خداوند بشارت خواهند داد.» چرا ذِکری از مّر به میان نیامده است؟ زیرا اشعیا از آمدن دوم مسیح سخن میگفت، آمدن او با قدرت و جلال عظیم. در آن وقت مّر نخواهد بود زیرا او متحملِ هیچ رنجی نخواهد شد. اما در متی به مّر اشاره شده زیرا از آمدن اول او سخن میگوید. در انجیل متی با رنجهای مسیح روبرو هستیم، اما در متن اشعیا، شكوه و عظمتی كه به دنبال خواهد آمد دیده میشود.
۲:۱۲ در خواب به مجوسیان وحی میشود كه نزد هیرودیس بازنگردند، و ایشان اطاعت نموده از راه دیگری به وطن خود بازگشتند. هیچکس پَس از ملاقات صادقانه و قلبی با مسیح، هرگز به راه قبلی خود بازنمیگردد. ملاقات واقعی با او تمامیِ زندگی را دگرگون میسازد.
ب) فرار یوسف، مریم و عیسی به مصر (۲:۱۳-۱۵)
۲:۱۳-۱۴ تهدید مرگ از همان اوان طفولیت بَر سَر خداوندِ ما وجود داشت. به روشنی پیداست كه او به دنیا آمد تا بمیرد، اما این واقعه میبایست در زمان موعود خود روی دهد. هر كه در ارادهی خدا گام بردارد تا هنگامی كه كارش تمام شود نامیرا است. فرشتهی خداوند در خواب به یوسف هشدار داد که با خانواده خود به مصر فرار کند. هیرودیس آماده بود كه مأموریت خود برای «جستجو و نابودی» را از سر بگیرد. خانواده از خشم هیرودیس آواره و پناهنده شدند. ما از مدت زمانِ اقامت آنها در مصر اطلاعی نداریم، اما با مرگ هیرودیس، راه بازگشت به خانه هموار شد.
۱۵:۲ بنابراین، نبوت دیگری از عهدعتیق معنای جدیدی به خود گرفت. خدا به زبان هوشع نبی گفته بود: «پسر خود را از مصر خواندم» (هوشع ۱:۱۱). این موضوع در جایگاه اصلی خود به رهایی اسرائیل از مصر در هنگام خروج دلالت میكند، اما این عبارت مفهومی دوگانه دارد: زندگی مسیح شباهتِ نزدیکی با تاریخ اسرائیل دارد. این نبوت در زندگی مسیح با بازگشت او از مصر به اسرائیل به تحقق رسید. هنگامی كه خداوند به عدالت و انصاف به سلطنت بازگردد، مصر یكی از كشورهائی خواهد بود كه در بركتِ هزاره سهیم خواهند شد (اشعیا ۱۹:۲۱-۲۵؛ صفنیا ۳:۹-۱۰؛ مزمور ۶۸:۳۱). چرا آن ملت كه دشمن دیرینه اسرائیل بود باید چنین مورد عنایت باشد؟ آیا میتواند نشانهای از پاداش الهی برای پذیرفتن خداوند و دادن پرستشگاهی به او باشد؟
پ) قتل عام اطفال بیتلحم به دستور هیرودیس (۲:۱۶-۱۸)
۲:۱۶ هنگامی كه مجوسیان بازنگشتند، هیرودیس دریافت كه در نقشه خود برای یافتن پادشاه جوان فریب خورده است. با خشمی غیرمنطقی و بیمعنا دستور قتل كودكان ذكور زیر دو سال را در بیتلحم و تمام نواحیِ اطراف آن صادر كرد. در مورد تعداد كشتهشدگان تخمینها متفاوت است. نویسندهای معتقد است كه تعداد آنها حدوداً بیست و شش نفر بوده اما به هر حال احتمال نمیرود كه صدها نفر در این واقعه کشته شده باشند.
۲:۱۷-۱۸ گریه و زاری و ماتمی كه به دنبال قتل عام كودكان به وجود آمد تحقق سخنان ارمیای نبی بود:
خداوند چنین میگوید:
«آوازی در رامه شنیده شد،
ماتم و گریه بسیار تلخ
كه راحیل برای فرزندان خود گریه میكند
و برای فرزندان خود تسلی نمیپذیرد
زیرا كه نیستند» (ارمیا ۳۱:۱۵).
در این نبوت راحیل نماینده قوم اسرائیل است. ماتمِ قوم به راحیل نسبت داده شده كه در رامه مدفون است (نزدیك بیتلحم، جائی كه قتل عام صورت گرفت). در حالی كه والدین سوگوار از کنار قبر او میگذرند، او چنان تصویر شده كه با آنها میگرید. هیرودیس در كوشش خود برای نابود كردن این رقیب جوان، چیزی جز نام ننگین در تاریخ بدنامی و جنایت به دست نیاورد.
ت) ساکن شدن یوسف، مریم و عیسی در ناصره (۲:۱۹-۲۳)
پس از مرگ هیرودیس، فرشته خداوند به یوسف اطمینان بخشید كه اكنون میتوانند در امنیت بازگشت کنند. هر چند هنگامی كه او به سرزمین اسرائیل رسید، شنید كه اَركِلاوس پسر هیرودیس به جای پدر پادشاه یهودیه شده است. یوسف نمیخواست كه خود را در این ناحیه به خطر بیندازد، اما پس از اینكه ترسش توسط وحی خدا در خواب برطرف گردید، به شمال به ناحیه جلیل سفر كرد و در ناصره ساكن گردید.
برای چهارمین بار در این باب، متی نبوتی را كه به تحقق رسید یادآوری میکند. او نام هیچکدام از انبیا را ذكر نمیکند، اما میگوید انبیا پیشگوئی كرده بودند كه مسیح ناصری خوانده خواهد شد. هیچ آیهای در عهدعتیق چنین چیزی را صراحتاً بیان نمیکند. بسیاری از محققان کتابمقدس بر این باورند كه متی به اشعیا ۱۱:۱ اشاره میكند: «نهالی از تنه یسّی بیرون آمده شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت.» واژهی عبری که شاخه ترجمه شده netzer است اما چنین ارتباطی، دور از ذهن به نظر میرسد. توضیح دیگری که احتمال بیشتری دارد این است كه «ناصری» به كسی اطلاق میشود كه در ناصریه زندگی میكرد، شهری كه سایر مردم با دیده تحقیر به آن مینگریستند. نتنائیل این مطلب را با سوالی كه ضربالمثل بوده بیان میکند: «مگر میشود كه از ناصره چیزی خوب پیدا شود؟» (یوحنا ۱:۴۶). تحقیری كه نصیب این شهر «بیاهمیت» شده بود شامل ساكنان آن نیز میشد. بنابراین هنگامی كه آیه ۲۳ میگوید كه او ناصری خوانده خواهد شد، بدین معنا است كه رفتار تحقیرآمیزی با او خواهد شد. با وجود اینكه هیچ نبوتی نمییابیم كه عیسی ناصری خوانده خواهد شد، اما در نبوتی از اشعیا گفته شده كه او «خوار و نزد مردمان مردود خواهد گردید» (اشعیا ۵۳:۳). نبوت دیگری میگوید كه او كِرم خواهد بود نه انسان، عار آدمیان و حقیر شمرده قوم (مزمور ۲۲:۶). بنابراین در حالی كه انبیا دقیقاً واژههای متن انجیل متی را به كار نبردند، اما گفتار او بدون شك روح چندین نبوت بود.
بسیار شگفتانگیز است كه چون خدای قادر مطلق به زمین آمد، به او لقبی استهزاآمیز دادند. كسانی كه او را پیروی میکنند از این امتیاز برخوردارند كه در عار او شریك باشند (عبرانیان ۱۳:۱۳).